پروانه

امروز یک پروانه دیدم
در حالی که در آسمان پرواز می کرد
بال هایش غرق شکوه و جلال بود
بی اطلاع از این که من آن جا بودم
تجلیی از زیبایی بود
یک منظره برای تماشا
بهترین شاهکار بود
سرشار از زیبایی و افسون
من با خودم فکر کردم
که چه چیزی با این پروانه قابل مقایسه است ؟
بعد٬ البته من به یاد تو افتادم
و آرزو کردم کاش آن جا بودی
خدا حتما خیلی مواظب بوده
وقتی تو رو می آفریده
تو هم یک شاهکار شدی
ولی خدا هنوز کارش رو تموم نکرده
اون هر روز فرصت هایی رو به وجود میاره
که مردم دیگه نمی تونند ببینند
تو در اوج هستی
و سرانجام به من تعلق خواهی یافت

تهیه و ترجمه سمیرا

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد